چه کسی بخود زحمت میدهد، که فرمانی را عمیقانه درک کند. هر انسان متفکر جداً به وحشت میاُفتد، وقتی میبیند که چگونه خردسالان و بزرگسالان به دستورات خدایشان با سهل انگاری برخورد مینمایند.
دانش آموز هم فرمانها را در ذهن خود حفظ میکند، برای اینکه اگر کسی از او سؤالی در آن مورد نمود، بتواند تا حدودی جوابش را بدهد و تا زمانی که خطر سؤال کردن برایش باقیست، او آنها را همچنان در ذهن خود حفظ دارد، ولی به محض اینکه محیط مدرسه را ترک کرد و وارد زندگی اقتصادی گردید، آنها را بزودی به فراموشی میسپارد و بدین ترتیب از ذهنش خارج میگردد. و این بهترین دلیل است و نشان میدهد، که او اصلاً علاقهای نداشته است که بداند سرور و خدایش از او چه انتظاری دارد.
البته خداوند انتظار چیزی را از کسی ندارد، بلکه با عشق چیزی را به انسانها ارزانی میدارد، که برایشان ضروری ست! از عالم نور ملاحظه شد، که انسانها در سرگردانی زیادی بسر میبرند. از این رو خداوند مانند یک مربّی دلسوز راهی را به آنان ارائه داد، که آن راه آنها را به حیات ابدی در عالم نورانی روح هدایت میکند، راه بسوی خوشبختی! در حالی که عدم پیروی از آن ناچار به تیره بختی انسانها و فسادشان منتهی میگردد!
از این لحاظ در واقع نادرست بنظر میرسد، که سخن از فرمان بمیان آید، اینها اندرزهای خیرخواهانهای هستند که در مادیت راه راست را نشان میدهند و آشنائی با آنها تمایل خود انسانهای روحی بوده است.
ولی این اندیشهٴ زیبا هم اثری روی انسانها ندارد. انسان چنان در پیچ و خم افکار خود فرو رفته است، که نمیخواهد چیز دیگری جز آنچه به اعتقاد خود و بنا بر آنچه سطح دانش حقیرانه زمینیاش به او اجازه داده و بنا نهاده است، ببیند و از آن چیزی بشنود.
او حس نمی کند که چگونه مادیات او را رفته رفته به مرزی میبرند، که در انتهای آن برای آخرین بار، یا این یا آن قرار دارد، بعنوان تصمیمی که تعیین کنندهٴ تمام هستیاش میشود و او بایستی راه انتخابی خود را تا آخر بپیماید، بدون اینکه دیگر راه برگشت داشته باشد. آنگاه موقعی به اشتباهش پیمیبرد، که دیگر خیلی دیر است و سبب میشود که فقط رنج و دردش فزونی یابد.
برای اینکه در اینجا کمکی به انسانها شده باشد، تا با وجود آشفتگی و گمراهی بتوانند بموقع به خود آیند، خداوند برای آنها فرمان سوم، توصیه مقدس شمردن روز تعطیل را، فرستاد!
در حین عمل کردن به دستور این فرمان بمرور زمان در هر انسان اشتیاقِ تلاش بسوی عالم نور جان میگرفت و با این اشتیاق در نهایت نیز راهی برای او نمایان میشد، که او را به تحقق رسیدن آرزوهایش بالا میبرد، آرزوهائیکه پیوسته بصورت دعائی متراکمتر میگردید. در آنصورت انسان امروزی بنوع دیگری در این عالم میایستاد! بصورتی معنوی، آماده برای رسیدن به آن عالمی که اکنون باید بیاید.
بنابر این شما گوش فرا دهید و عمل نمائید، تا در اثر تحقق بخشیدن به این فرمان راهتان هموار گردد. تو باید روز تعطیل را مقدس شماری! تو! کلمات با وضوح کامل این مطلب را گوشزد میکنند، که تو باید روز تعطیل را تقدیس کرده، و آن روز را برای خود مقدّس شماری!
روز تعطیل، زمان تجلیل کردن است، زمان استراحت از کار روزانه، کاری که وظیفه و راه تو را در روی زمین مشخصّ میکند. حال اگر تو بخواهی به زمان تجلیل و روز تعطیل فقط به تیمار جسمت بپردازی، به آن تبّرَک نمیبخشی. و همچنان هم با سرگرمی در صرف مشروب، در بازی و یا رقص این کار را نمیکنی.
زمان تجلیل باید تو را به سوی آرامش در احساس و تفکر هدایت کند تا در روال زندگی زمینی روزمرّه کنونی خود تعّمق کنی، بخصوص اعمال هفتهٴ گذشته خود را برسی نمائی و از نتایج آن برای آینده استفاده کنی. اعمال شش روز هفته گذشته را میتوان به آسانی مرور کرد، لذا هر چه بیشتر بطول انجامد، به سهولت فراموش میشود.
و دور از انتظار نمیتواند باشد که احساست آهسته به بالا به نوسان در میآیند و تو یک جویندهٴ حقیقت میشوی. و اگر تو واقعاً جویندهٴ حقیقت شدی، آنگاه به تو هم راهی نشان داده خواهد شد. چنانچه تو اینجا در روی زمین در راهی که تا آن زمان برایت نا آشنا بوده فقط با سنجش و تحقیق قدم میگذاردی، به همان صورت هم بر روی مسیرهای معنوی جدیدی که بر روی تو باز میشوند نیز قدم به قدم و با احتیط پیش برو تا پیوسته جای پای محکمی در زیر گامهای خود داشته باشی. اجازه پریدن نداری، زیرا آنگاه احتمال خطر سقوط بیشتر است.
بوسیلهٴ اینگونه تفکر و احساس در ساعات تجلیل زندگی زمینیات هرگز چیزی را از دست نمیدهی، بلکه فقط سود خواهی برد.
تنها با کلیسا رفتن هیچکس نمیتواند ساعات تجلیل را مقدس کند، مگر آنکه بخواهد همزمان با آن در مورد آنچه در آنجا شنیده با آرامش فکر و مطالب گفته شده را در وجود خود برداشت کند و بر اساس آن زندگی خود را تنظیم نماید. کشیش نمیتواند روزت را برای تو مقدس کند، اگر خودت بخواست خود روزت را مقدس نکنی. پیوسته بسنج که آیا مفهوم حقیقی کلام خداوند با اعمالی که تو انجام میدهی هم آهنگ است؟ فقط به این طریق روز تجلیل از جانب تو مقدس میشود، زیرا با در خود فرو رفتن در آرامش کامل از آن محتوائی برخوردار میشود که برای آن مقصود منصوب گردیده شده است.
با این ترتیب هر روز تجلیل مانند یک سنگ مرزی در سر راه تو قرار میگیرد، و این روزها به کارهای روزانهٴ عنصرخشن تو در تأثیرش هم آن ارزشی را میبخشند که برای رشد روانی به آن نیاز دارند. در آن صورت آنها بیهوده سپری نشدهاند و تو پیوسته به پیش میروی.
مقدس کردن بمعنی هدر دادن نیست. به مجرد اینکه در اینکار غفلت کنی، برهه زمانی که برای پختگی در اختیار تو گذارده شده را از دست دادهای، و بعد از تغییر دنیوی که از هم اکنون اشعهاش رفته رفته اطراف شما را فرا میگیرد، زمان کوتاهی برای جبران آنچه که اهمال کردهاید بیشتر باقی نمیماند، مگر اینکه تمام نیروئی را که برایتان باقی مانده بکار بگیرید.
بدین سبب باید روز تجلیل را مقدس شمارید! چه در خانه و چه در جای دیگر، و چه بهتر که در کنار طبیعت بسر برید، طبیعتی که به شما کمک میکند تا در اندیشه و احساس بیدار گردید! و بدین طریق به فرمان سرور جامهٴ عمل بپوشانید. این به نفع شماست!