عفاف

عفاف مفهومیست که از جانب مردم روی زمین به صورت غیر قابل تصوری چنان تحت فشار قرار گرفته، که دیگر از معنی حقیقی آن اثری باقی نمانده، حتی این مفهوم در مسیری غیر واقعی کشانیده شده که طبعاً عواقبی نیز به دنبال داشته و این کج روی به اکثر مردم فشارهای بی حاصلی وارد آورده که غالباً ناراحتیهای نگفتنی نیز به همراه داشته است.

از هر کس و در هر کجا که میخواهید معنی و مفهوم عفاف را سؤال کنید. در همه جا این جواب را خواهید شنید که عفاف اصطلاحی است که برای لکه دار نشدن جسم بکار برده میشود، این نظر کلی و اعتقاد انسانهای زمینی است.

این جواب زائیدهٴ کوته فکری مردمی است که تابع عقلشان میباشند و بوسیلهٴٴ آن همهٴ حدود خاکی را مشخص کرده است ولی عقل آنها از آن حد تجاوز نمیکند، زیرا زائیده خاک است.

برای انسان بسیار اسباب خوشبختی است، اگر او به زیور عفاف شهرت داشته باشد، زیرا انسان خودپسند است و خود را تجلیل میکند ولی شخصاً حاضر نیست حتی یک قدم به سوی هدف والائی که موجب نیک بختی آدمیست، یعنی به سوی گلستانهای نورانی بهشت بردارد.

برای انسان خاکی چه فایده ای دارد، که عنصرخشن بدنش را دست نخورده نگاه دارد ولی روحش لکهدار باشد، روحِ لکهدار هرگز نمیتواند از درگاههایی که او را از پله ای به پله دیگر به بالا هدایت میکند بگذرد.

عفاف چیزی غیر از آن است که انسانها پیش خود تصور میکنند، بسیار بزرگتر و جامعتر است و توقع ندارد که بر خلاف دستور قوانین طبیعت با او
رفتار شود؛ زیرا این اقدام با قوانین دستگاه آفرینش الهی در تضاد است و جرم محسوب میشود و نمیتواند عاری از آثار منفی آن باشد.

عفاف مفهوم خاکی پاکیست که منشأ الهی دارد. و بنا به استنباط عقلی انسان تقلائیست برای به انجام رسانیدن تکلیف عنصرخشن جسم که آن هم بازتاب غریزه ایست که خداوند در انسان به ودیعه گذارده و باید انجام شود. تقوی و پاکی الهی است و عفاف تقلیدی از آن است که بوسیلهٴٴ روح آدمی صورت گرفته، بنابر این صورت روحی دارد که میتواند ظاهر شود و باید در چهارچوب زندگی خاکی انجام یابد.

این مطلب بایستی برای هر انسان روحی بالغ به عنوان یک اصل قانونی کافی باشد، تا عفاف را برآورده سازد. ولی انسان روی زمین تحت تأثیر تمایلاتش و برای برآوردن امیالش به بعضی چیزها تظاهر میکند که در حقیقت در ضمیرش وجود ندارد.

خودپسندی بیشتر از هر چیز، خواستن حقیقی و منزه را سرکوب میکند! این واقعیت را خود انسان هرگز تأیید نمیکند، بلکه خود را تسلیم تقدیر مینماید. و اگر هیچ راه دیگری برای قانع کردن خودش به نظرش نرسید، آن را غالباً با بیانی بسیار صریح چنین مینامد، سعی در برآوردن تمایلات شخصی قابل تردید که سرنوشت آن را مقرر کرده و باید تسلیم آن شد.

به این جهت انسان به عنوان ریسمان کار و به عنوان پشتیبانش احتیاج به راهنمایی های دیگری نیز دارد، که آشنایی با آنها و تجربه اش به او می فهماند که حقیقتِ عفاف چیست، به گونه ای که با اراده پروردگار معین شده و در روی زمین امری طبیعی است.

در پیشگاه پروردگار پاکی و عشق تنگاتنگ یکدیگر قرار دارند! به این سبب انسان روی زمین مجاز نیست کوشش کند تا آنها را از یکدیگر جدا سازد، اگر بنا باشد که خیر و برکت از آن حاصل آید.

با این وصف چون عشق در روی زمین تصویر بدی از عشق حقیقی را مجسم میکند، از این رو اگر تغییری در ماهیت خود ندهد، نمیتواند خود را با مفهوم پاکی منطبق سازد.

من به این وسیله به آنهایی که کوشش دارند پاکدامن باقی بمانند، توصیه ای میکنم، انسان روی زمین به این توصیه احتیاج دارد، زیرا علاوه بر آن که تکیه گاهی برای خود او خواهد بود، چنانچه به این توصیه توجه نموده و آنگونه زندگی کند که در قانون آفرینش مقرر شده، موجبات رضایت پروردگار را نیز فراهم خواهد آورد:

«هر کس که در اعمالش پیوسته به این فکر باشد که به افرادِ همنوع، به آنهایی که به او اعتماد میکنند، ضرری نرساند و کاری نکند که باعث ناراحتی دیگران شود، او همواره به آن گونه ای رفتار خواهد کرد که روحاً تحتِ فشار نباشد و از این رو واقعاً عفیف نامیده میشود!»

اگر این کلماتِ ساده بدرستی فهمیده شوند، قادرند انسان را در در تمام آفرینش محافظت کرده و پس از آن او را نیز به باغهای نورانی، میهن اصلی انسان، هدایت نمایند. این کلمات کلیدی برای تأثیری درست در روی زمین هستند؛ و عفاف واقعی در بین آنها نهفته است.

پسر خدا عیسی نیز دقیقاً همین مطلب را با کلماتش بیان کرده است:

«همنوع خود را مانند خودت دوست بدار!»

شما نباید اشتباهات گذشته انسانها را تکرار کنید. بر حذر باشید از اینکه کلمات و مفهوم آنها را غیر واقعی بیان کرده و یا حتی بعضی از آنها را وارونه جلوه دهید تا به منظور باطنی خود برسید. هنگامیکه کار نادرستی مرتکب شده اید، خود را تسلی ندهید تا آن را بی مقدار جلوهگر سازید. به همنوعانتان بی توجهی نکرده و آنها را با نیرنگ و ریا فریب ندهید.

کلمات را به گونه ای بکار بگیرید که با حقیقت تطبیق داشته باشند، نه آنکه آنها را به نحوی بیان کنید که برای منظور خودتان مناسبتر بوده و به خواسته اتان نزدیکتر باشد. در این صورت کلمات برای شما حکم شمشیر تیزی را دارند که در دست شماست، که اگر فقط بخواهید، میتوانید همهٴ پلیدیها را مغلوب کنید. بگذارید کلمات به شیوه ای درست در ضمیر شما زنده شوند، تا با آنها فاتحانه، شادمانی و سپاس، زندگی روی زمین دریابید!