اگر تو به یکی از همنوعانت حمله کرده و او را بطوری مضروب کنی، که مجروح شود، علاوه برآن اموالش را هم بربائی، آنوقت میدانی، که تو به او زیان رسانیدهای و برابر کیفر زمینی به مجازات میرسی.
ولی این فکر بخاطرت نمیرسد، که تو با این کار در تار های قانون تاثیر متقابل گرفتار میشوی، قانونی که عملکرد آن خودسرانه نیست، بلکه بطور عادلانهای در کوچکترین تحریکات روان مؤثر است، که تو برای درک آن احساسی نداری و به آن توجه نمیکنی!
این قانون تاثیر متقابل با کیفر زمینی هیچگونه ارتباطی ندارد، بلکه کاملاً مستقل است و با آرامی کار خود را انجام میدهد، روح آدمی ناگزیر از قبول آنست، زیرا که در تمام خلقت مرجعی پیدا نمیشود، که از او در برابر این قانون حمایت کند.
اگر شما از یک واقعه خشونتآمیز و یا یک حملهٴ توام با ضرب و جرح آگاه شوید، خشمگین میگردید. اگر در جریان این واقعه اشخاصی هم مورد هجوم قرار گیرند، که با شما نسبت داشته و جزء نزدیکان شما باشند، بیشتر برآشفته و وحشتزده میگردید! ولی اگر از اینجا و آنجا بشنوید، که کسی در غیاب شخصی، که حضور ندارد، بدگوئی میکند و به او نسبتهای ناروائی میدهد و حتی کلامش را با حرکاتی ادا مینماید، که بیشتر از معنی خود کلمات در شنونده اثر میگذارد، چندان ناراحت نمیشوید.
ولی توجه داشته باشید که: یک حمله به جسم را خیلی آسانتر میتوان جبران کرد تا حمله به روانی را که از این ویران کردن حیثیت رنج میبرد.
از اینرو از این راهزن های بدنامی، همچون قاتلان زمینی دوری کنید.
زیرا آنها هم به همان اندازه و شاید هم بیشتر از اینها مقصرند! و باشد که به همان اندازهایکه آنها در این عالم با روحهائی که در اثر فتنهانگیزی رنجور کردهاند، همدردی داشتهاند، به همان اندازه هم در آن عالم، دست کمک بسوی آنها دراز شود! انگیزه علاقه به این کار ناشایست، که دیگران را، حتی قریبهها را، خوار نماید، در قلب سرد و بی رحمشان خانه کرده و به مجرد اینکه مجبور شوند جسم زمینیاشان را ترک کنند، در هر محلی که باشند، در همان محل هم، سردی و بی رحمی، صد برابر قویتر، در مقابل آنها ایستاده و انتظار شان را میکشد!
منفور ترین و تحقیر شده ترین آنها حتی قبل از دزدان و سارقین، همه باید در عالم دیگر توقف کنند! زیرا نقشی متشكّل از بدخواهی و حقارت در سرشت این نوع انسان وجود دارد و از عمِهٴ لیچارگو تا فاسدترین مخلوقات درآن جای دارند، حتی کسانی که پس از ادای سوگند مبنی بر گفتن حقیقت، از دادن شهادت دروغ برضد اشخاصی که با آنها معاشرت دارند و در خیلی از موارد نیز مدیون آنها میباشند و بایستی سپاسگذارشان باشند، ابئی ندارد!
با آنها مانند آفتهای زهرآلود رفتار کنید؛ زیرا آنها ارزش دیگری کسب نکردهاند.
از لحاظ اینکه بشریت فاقد یگانه هدف والای رسیدن به بارگاه پادشاهی الهی است، آنها چیزی برای گفتن ندارند، از این رو وقتی دو یا سه نفر دور هم جمع میشوند، به صحبت کردن دربارهٴ دیگران میپردازند، کاری که جزء عادات و رسوم مورد علاقه آنها شده و دیگر قادر نیستند حقارت آن را درک کنند، زیراکه به علت عادت به این کار مفهومش برای آنها کاملاً از دست رفته.
بگذارید آنها در عالم دیگر، در کنار یکدیگر بنشینند و به ستایش و تمجید موضوع مورد علاقه خود، غیبت از دیگران، بپردازند، تا وقتی که زمان آخرین مهلت امکان صعود آنها سپری شود، که شاید میتوانست موجب نجات آنها شود و سپس آنها به تجزیهٴ ابدی کشیده خواهند شد، جائیکه هر نوعِ عنصرخشن و ظریف برای تطهیر از هرگونه سمی، که ارواح انسانی، که ارزش ندارند نامی بر آنها نهاده شود، خواهند رسید!